من ی انگشتر نقره هدیه گرفته بودام حیفم می امدازش استفاد بکنم خیلی خیلی دوسش داشتم میگفتم باخودام استفاد بکنم خراب میشه حیف میشه فقط بعضی روز ها میکردم دستم فقط بهش نگاه میکردم باهاش ور مرفتم برام تازی و لذت روز اول که هدیه گرفته بودامو داشت،اون وقت دیشب با اون کسی که بهم هدیه داد بود بحثم شد رقتم به انگشتر نگاه کردم بد با عصابنیت پرت کردم همنجا باخودم گفتم برو به درک توهم اصلا گم گورشودیگه نمی خوامت بدش امروز عصری با طرف مقابلم قرار داشتم رقتم انگشتر بردارم ندازم تو دستم دیدم نیس شاخ در اوردم بخدا قسم درست همونجایی که همیشه میگذاشتم بود مطینن بودام الان نیس چه گوهی بخورم خیلی دوسش داشتم😭😭😭😭