ی بار دفه ی اول بود میومدن خونه جدیدمون اونموقع هنوز خاستگاریم نکرده بودن
من نمیدونستم قراره بیان خونمونو ببینن چون فامیلیم دیگه بعد رفتم تو اتاق خابیدم
بعد ک از خاب بلند شدم موهام شده بود جنگل رفته بود تا اسمون لباسمم کج شده بود با شلوار خرسی یهو عین دیونه ها پریدم تو حال مصلن مامانم بترسونم با اون قیافه پریدم جلو اونا از خجالت اب شدم اومدم تو اتاق دیگه نرفتم بیرون از شانس منم شب شام موندن خونمون ب زور دیگه اومدم بیرون همه هی منونگا میکردن میخندین:\