۳۷سالشه و مجرده و بچه اخر خانوادست
میگه همه خواهرام و برادرام ازدواج کردن و پدر و مادرم پا به سنگذاشته بودن و دکتر رفتنا و مریضی هاشون شروع شده بود که خواستگار برام می اومد، میگه از ترس تنها شدن و بی کس شدنشون نذاشتن ازدواج کنم و حتی نمیزارن مستقل شم
ومیگه هروقت دوروزمیخوام برم سفری چیزی، خودشونو میزنن به مریضی ومظلوم نمایی
میشه یه پدر و مادر اینقد خودخواه باشه؟