بچه ها من همیشه تپل بودم اصلا لاغری خودم از بچگی تا ب الان یادم نیست همیشه رژیم و باشگاه وقرص و آمپول لاغری هزار کوفت و زهرمار دیگه
همیشه از خانواده خودم زخم زبون شنیدم اما یهو یکی پیدا شد ک عاشقم بشه و حتی تپل بودنمو دوست داشته باشه من وارد خانوادش شدم ،هر وقت ک اینا منو دیدن اشاره کردن ب چاقیم
سردم بود ،میگفتن مگه چاقا سرما میخورن
یه غذایی نمیخوردم میگفتن مگه چاقا از غذایی بدشون میاد
یه غذایی بیشتر میخورم مدام میگن مگه رژیم نیستی
دیشب رفتیم با خانواده همسر بیرون من نصف ی ذرت مکزیکی خوردم حالا امروز پدرشوهرم تو خونه خودم بهم گفت دفعه پیش دیدمت خوب جمع شدی توروخدا لاغر کن خواهرت ببین لاغر شده (خواهرم جاریمه) دیشب چرا ذرت خوردی و دل من برای بار هزارم شکست
وقتی این حرفا بهم میزنن لال میشم نمیتونم جوابشون بدم
الآنم دارم ب پهنای صورت اشک میریزم حالم از خودم بهم میخوره
بگید چیکار کنم تو این مواقع
شوهرمم هرچی بهشون میگه من عاشق تیپ و هیکلشم هرچی بااینا دعوا میکنه اما چیزی فرق نمیکنه
ببخشید طولانی شد دلم خیلی پر بود