من هر لحظه شکر میکنم هرلحظه وساعت. مدام ایت الکرسی وزیارت عاشورا حدیث کسا میخونم امروز پرستار گفت قل کوچیکت. مشکل داره گریه کردم اما بازم سپردم به اهل بیت وخانم فاطمه زهرا واقا ابلفضل گفتم هردوشونو سالم میبرم خونه بازم بابت حالم مقاومت کردم اما دیدم کل بیمارستان داره دورسرم میچرخه تار میدیدم انگار نه تو اسمون بودم نه توی زمین از دیروز سردردام شروع شده
هرچی بهش میگم ازسردردام میگه نه تو فاز متفی میدی توبیجنیه ای تو فلانی توبهمانی میگم سردردام از سوزن ومواد بیهوشی میگه نه تورفتی پرستار بهت فلان چیزو گفت اینجوری شدی توجنبشو نداری اصلا انگار یه غریبه شد که انگار ن انگار سختی منو تواین ۸ماه دید والان داره شرایط واسترسو ودرد واز من. میبینه اصلا دلم. نمیخواد هیچی باهاش صحبت کنم چون شده یه آدم نفهم به تمام. معنا که فکرمیکنه من باگریه کردن به بچه هامون انرژی منفی میدم وناشکری میکنم