شوهر وحشیم صندلی رو برداست جلوی بچه کوبید زمین پایه هاش خرد شد در و دیوارا رو کوبید به هن عربده میزد بچم خیلی ترسید من مقثر دعوا بودم ولی خیلی واکنش شدیدی نشون داد بچم به سدت وحشت کرد و خشک شده بود اصلا بعد دایم گریه میکرد بعدش هم خودش خورد زمین با پشت سر و دیگه نور علی نور شد
دارم از استرس میمیرم
بع داین جریات خیلی حرفای بی معنی بچم زد کلی دور خودش چرخید انگشتاش ر. به هم فشار داد به سختی و خیلی دیر خوابید میترسم دور از جون خوف کرده و طوریش بشه
الهی بمیرم مواظبش باش بغلش کن دیگه جلوش دعوا نکنین به شوهرتم بگو هر چی که شد حق نداره جلو بچه واکنش نشون بده
من بچه بودم مثلا ۴ ۵ سالگی به بعدمو یادمه مامان و بابام خیلی دعوا میکردن کتک کاری و اینا اصلا وحشتناک، الان خودشون یادشون نمیاد خوش و خرم زندگی میکنن اما من مدام یه اضطراب درونی دارم شدیدا دچار آسیب های روحی شدم از همون دوران ...
یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
دیگه شده خودتو سرزنش نکن ولی سعی کنید تکرار نکنید. منم تحربشو زیاد دارم. پسرم استرسی و ترسو ومضطرب هست وخیلی درک بالایی داره همه چیزو میفهمه که متوجه شدم میتونه بخاطر وسواس فکری باشه. اکثرا هم مقصر دعواها من بودم. میگن اثرش روی بچه برابر با اثر تجاوز هست. شما هنوز میتونید جبران کنید.
آدما ازت میپرسن شغلت چیه تا به اندازه درآمدی که داری بهت احترام بذارن...
عزیزم جلوی بچتون هم دعوا کردین؟میترسه؟بچه من خیلی ترسید میترسم طوریش بشه
هنچزم تک تک لحظات کودکی گوهم همراهمه و فراموش نمیشه توخاطرم سرجدت جلوبچه هموکتک کاری نکنید فقط یه دردکشیده میتونه درک کنه اون لحظه چه فشارو استرسی بهش وارد کردین
نابینایی در شب، چراغ به دست و سبو بر دوش، بر راهی میرفت. یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چه کارت میآید؟ گفت: چراغ از بهر کوردلان تاریک اندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند
من خیلی با شوهرم دعوام میشد پسرم دیگه از ۶ ماهگی ب بعد همچیو فهمید ما داد میزنیم کتک نداریم یبار ۱۱ماهش بود خیلی بد دعوا کردیم ترسید شب خابش داغون شد فرداش بدنش ضعیف شد ویروس گرفت یبارم ۴ ماه پیش ک ۱۹ماهش بود دعوا شدید کردیم بازم فرداش مریض شد کلا وقتی منو شوهرم دعوا میکنیم حتی اگه کم باشه فقط در حد صدا بلند شدن باشه بچم خابش بهم میریزه کابوس میببنه فرداشم مریض میشه چون میترسه بنیه ش هم ضعیف میشه راحت مریض میشه از اون موقع دیگه بحثا و دعواهارو تا حد ممکن کنترل میکنم اخرین بار ک دو هفته پیش بود تو ماشین بحثمون شد شوهرم بهم دست انداخت منم دستشو پس زدم پسرم ترسید من سریع خندیدم دعوارو تموم کردم ولی ی هفته باهاش قهر بودم فقطم بخاطر پسر دوسالمو دختر یک ماهم فقط منتظرم بچه هام بزرگ شن برم دنبال ارایشگری ک علاقه دارم فقط ب امید اینده زندگی میکنم
من خیلی با شوهرم دعوام میشد پسرم دیگه از ۶ ماهگی ب بعد همچیو فهمید ما داد میزنیم کتک نداریم یبار ۱۱م ...
شوهر من خیلی وسیله میشکونه و عربده میزنه و در دیوار میکوبه تو هم صداش وحشتناک بلنده خودم از درد قفسه سینه نمیتونم بخوابم بچم میلرزید رنگش پرید اصلا واقعا نگرانم خوف نکنه این بچه یه دفعه