رفته بودم عابربانک کار داشتم، حس کردم ی نفر پشتمه خیلی نزدیک، برگشتم دیدم ی پسر حدود 25 26 سال زشت عقبم وایساده با خنده گفت پول داری اره؟ پولاتو میخوام، میخواستم سکته کنم حتی الانم دستام میلرزه انقدر ترسیدم، قیافشم خیلی ترسناک بود رو صورتش پر تتو بود با این لباسای عجیب غریب دندوناشم سیاه بود با سیگار دستش گفتم الانه که قشنگ چاقو دربیاره بزنه تو شکمم، اصلا یاد لبخند زهرماریش میفتم سرم درد میگیره، درجا انصراف رو زدم کارتو گرفتم رفتم، تا ب خونه رسیدم مردم همش میگفتم نکنه تعقیبم کنه، حالا خوبه تو کارتم 22 هزار تومن بود فقط
با بدان بد باش و با نیکان نکو، جای گل گل باش و جای خار خار!
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
خندم گرفت . ولی موجودیت رو یه مقدار افزایش بده اخه ۲۲ تومن.خخخخ
کوچک ترید ! از آن که مرا زیر و رو کنید ! حتی اگر هرآنچه که دارید، رو کنید! کوچک ترید از آن که بدانید، من کی ام، از "کوه ها" نام مرا پرس و جو کنید! . ای بادهای سرد و مخالف،" منم درخت "! باید که ریشه های مرا جستجو کنید ! ای بادهای سرد و مخالف؛ من ایستاده ام!! این سینه ام ! که خنجرتان را فرو کنید.! بر من مباد ، تیغ شما زخمی ام کند؛ شاید به خواب ، مرگ مرا آرزو کنید.......