بگو جهیزیه وظیفه عروس قانونا و شرعا نیست خیلی ناراحتی میرم میفزوشم توکه نگران پسرتی برو براش جنس فرانسوی بخر
شوهرت باید یه بار زنگ بزنه دعواش کنه یه بار بشین الکی جلو شوهرت گریه کن رفتار مامانشو بگو تا بزاره تو کاسش آدم شه
همون جمله خودت ناب وخوبه
وسایل برای کسی شخصیت وشعور نمیاره باورکن دهنش بسته میمونه
بخدا منم از خیلی وسایل اشپزخونه اش و خونه اش متنفرم ولی هیچی نمیگم میگم به من چه برای چی باید عصاب خودمو خورد کن
شاید بگی فرشش چه طرحی بود اصلا سر نمیندازم ببینم چی بوده
چه جوری پهن کرده میگم خونه خودشه
اما فقط میاد خونه من فوری میگهوای پرده هات
جنسش اصلا خوب نیست و سریع با دختراش مقایسه میکنه
اما دختراش خیلی خوبن
مریضه دیگه ، مغز عادت کرده
اگه از اول یه بار درست و حسابی جوابش رو میدادی دیگه مجبور نبودی این همه سال حرفای تکراری بشنوی
سلام گلم امان از زبون تلخ و جنسِ خراب 😡🥺 با خودش وارد بحث نشو اصصصصلا چون این آدم وقیح و بی آبرو امکان داره بحث رو کش بده ، موقعی که این بی شرفی رو کردو باز جلوی دیگران این حرفا رو زد تو حتی باهاش چشم توو چشم هم نشو ولی جوابشو به اون طرف سوم واضضحح بگو ، بگو بوفه ام جنس خوبی داشت ولی زیاد ترند نیست منم بخشیدمش خدا بهترشو جاش رسوند ... هرررچچچییی گفت با خودش هم کلام نشو ولی مودبانه جوابو به اون طرفتون بگو ،،، ضمنآ جهیزیه واسه شروع زندگی و کمک به اوایل زندگیه قرار نیست داماد کلللل زندگیشو با این اجناس پیر بشه که ، مخصوصا الان که رسم کردن میوه خشک کن و ساندویچ ساز هم میدن ، و اینکه ما جهاز رو مطابق کارایی که طرفِ داماد میکنن تهیه میکنیم که هم سبک باشیمو داماد هم شرمنده نشه ، مثلا دامادی که عروسی توو حیاط میگیره واسش فرش دستبافت نمیفرستیم که بگن دخترشونو با یه عالمه پولو جهازو فلانو بهمان کردن توو پاچه امون 😀😀😀😀😀😀😀
اوائل ازدواج منم مادرشوهرم مثل مادرشوهر شما وسایلمو مسخره میکرد من هیچی نمیگفتم تا اینکه زد و دخترش با یکی که خیلی ازشون سرتره ازدواج کرد و خواهرشوهرومادرشوهر خیلی بدی گیرش اومد که جوری اذیت کردن خواهرشوهرمو که دیگه مادرشوهرمن به کل عوض شد رفتارش بامن🤭خواهرشوهرم خودش یه باز گفت که بشقاباشو مسخره کردن
چوب خدا صدا نداره
هیچی نگو عزیزم و فقط با توکل به خدا صبرکن خدا داره براشون
اصلا هیچی به همسرم نمیگفتم
جلوی همه مینشست میگفت عروسم اتو پرسی نداره
بهش ندادن
اتو ساده دادن من به دخترام دادم بعد یکبار دیگه به شوهرم گفت مامان لباس هاتو با اون اتو ساده اتو نکنی میسوزه بیا با این اتو پرسی خودم اتو بزن
منم لباسهای شوهرم رو دسته کردم یه ۱۵تایی میشد
بردم دادم مادرشوهرم گفتم مادرجون زحمت اتوکشیدن لباسهای حسین با شما
خیلی خوب دور یقه و سر استین رو با اتو پرسی تون صاف بکنین
خیلیییییییییی محبت میکنین عزیزم
و اومدم پایین
دیگه دور این قضیه را خط کشید هیچ کجا تکرار نکرد
