من خودم بچه شهرستانم ۲۴ سالمه اغلب خاستگارایی که برام میان میخوان از این شهر برن یا میخوان برن اهواز یا سنندج یا تهران ، اغلبشون میخوان برای همیشه برن اطرافیان میگن برو ازدواج کن از خداتم باشه زندگی توی تهران آرزوی خیلی هاست ، ولی خب آرزوی من نیست ! من آرزوهام انقدر دور و دراز نیست که توی شهره خودم بهشون نرسم ، از طرفی به نظرم زندگی توی شهره دیگه و دسته تنها توان و انرژی میخواد که من درخودم نمیبینم،معتقدم غربت دلتنگی داره، مریضی داره ، و هزار و یک مشکل دیگه فقط هم حرف یکی دوروز که نیست همیشه که دو نفر نمیمونیم بچه دار شدن و بچه بزرگ کردن بدون راهنمایی و کمک دسته تنها سخته ! دسته تنها ازپسش بر نمیام
اطرافیانم مادر و پدرم و فامیل میگن اشتباه میکنی که قبول نمیکنی برو ! و همین باعث میشه به شک بیفتم شاید تا به حال ۹ تا یا ۱۰ تا خاستگار از تهران داشتم
بقیه میگن تو قسمتت راهه دوره ، داری به قسمتت نه میگی، اینا واسه تو نشونس !
حالا شما بگین ! شما به نشونه ها اعتقاد دارین ؟ به نظرتون اینا یه نشونس ؟ من دارم اشتباه میکنم؟ کسایی که راهه دور ازدواج کردین یه مشاوره به من بدین ! مرسی