دخترا من بعد جریان نامزدیم دیگه کلاسای دانشگاه که فوق برنامه بود کم و بیش شرکت کردم..
کسایی که منو میشناسن میدونن رو استادم کراش بودم😅
امروز کلاس داشتیم بعد از ظهر
من یادم رفته بود انگشتر نشونمو بزارم...نامزدم منو رسوند دم دانشگاه و ورود ما همزمان شد با ورود ماشین استاد😂
من هعی طولش میدادم تا بلکه بیشتر تو ماشین بشینم استادم نبینه از کدوم ماشین میاده میشم..ولی نامزدم عجله داشت..منم از ماشین پیاده شدم😶شانس اوردم شیشه دودی بود
به استادم سلام نکردم همونطور مستقیم رفتم تو ساختمون دانشکده( در واقع خودمو زدم به ندیدن😂🥲)
استاد بعد ۲ هفته نگاهش تو کل کلاس رو من بود..دو سه جایی با دخترا و پسرای دیگه شوخی میکرد ولی نگاهش اخر برمیگشت رومن...
دو سه جایی هم بهم تیکه انداخت🫠یجا دو سه بار صدای پیامک گوشیم اومد فهمید گوشی من هست
بعد من یجایی از تدریسو متوجه نشدم بهش گفتم میشه دوباره توضیح بدید برگشت گفت اون موقع که سرت تو گوشی بود باید گوش میدادی😐
یا یجا دیگه من داشتم جزوه های درسیمو مرور میکردم ارو اروم لب خونی میکردم برای کوئیزش اماده بشم
دو سه باری نگاهمون توهم گره خورد
برگشت گفت حرف نزن😐😐🤣
نمیدونم میترسم یکم😶نکنه حسی داشته باشه
یعنی میدونه نامزد دارم؟