اومده خونه بابامم شب اینجا خوابیدیم روشو کرده اونور گفت سرماخوردمبه شوخی گفتم اگ سرماخوردی پس ما بریم تو حال بخوابیم گفت برین منم بچمو برداشتم رفتم توحال بچم خوابید ... خیلی دلم براش تنگ شده بود بعداز دوهفته اومده منم به شدت مغرور اما اونقد دلتنگشم ک اومدم پشت به پشتش خوابیدم اما حتی روشو برنگردوند حالم خوب نیست اصلا دلم گریه میخواد...خیلی دلم برا بی کسی خودم سوخت😔