من ۲۲ سالمه وتا به حال وارد رابطه نشدم چون اعتقادات و چهارچوب هایی دارم که نمیتونم نادیدبگیرمشون
دیروز گوشی من خراب بود گوشیم رو بردم برام تعمیر کنن که یه پسری اونجا بود و گفت گوشی منم این مشکل رو داره
همین
قرار شد گوشی من رو فلشش بزنن تا درست بشه
بهم گفت یک ساعت زمان میبره منم چون جایی خرید داشتم گوشی رو گذاشتم همونجا و خودم رفتم خرید
شب که اومدم خونه دیدم همون پسره که توی گوشی فروشی بود بهم توی اینستا درخواست داده و توی دایرکت پیام داده که قصدم مزاحمت نیست و چهارساله توی رابطه نیستم و از شماخوشم اومده قصدمم جدیه
همو بشناسیم بعد من به مادرم شما رو معرفی میکنم
منم چون اهل دوستی نیستم گفتم نه
اینقدر پیام داد که دراخر من بهش گفتم اگه خانواده من در جریان باشن به خصوص مادرم مشکلی ندارید؟ گفت نه اصلاااا مشکلی نیست
گفتم پس بزارید یکم فکر کنم تا فردا بهتون اطلاع میدم
میگه بهم پیام بده من نت ندارم فردا
ولی میدونم داره الکی میگه که شما رو داشته باشه
بعد گفت من ته تغاری ام و یه خواهر و برادر بزرگ تر از خودم ارتشی هستم و پدرمم بازنشته نظامی هستش
متولد۷۵ هست
منم گفتم متولد ۸۱ ام
و هی از لفظ خانوم من استفاده میکرد و من حس میکردم چقدر راحت ارتباط گرفت
من هیچ جوره با اعتقادات من جور نیست من هیچ وقت با هیچ پسری ارتباط نداشتم
من با مادرم درمیون گذاشتم مادرم میگه بگو زیر نظر خانواده ها با هم تا یه مدتی درحال آشنایی باشیم و بعد همه چیز رسمی بشه
قراره تا غروب جواب بدم
نظرتون چیه؟