۱۶ سالمه و دوست ندارم آینده بیکار بمونم دوست ندارم از بقیه دوستام عقب بمونم و باعث سرافکندگی خانوادم باشم
دوست ندارم بابام انقد اینجوری کار کنه زحمت بکشه تا من راحت بخورم و بخوابم و راحت ب کلاس و درس و مدرسه برسم واقعا ازوجدان دارم
از اینکه نمیتونم ب مامانم کمکی کنم توی خونه دارم میمیرم
از اینکه همیشه همه جونمو گذاشتم و اونی نشده ک میخواستم برا خانوادم باشم خستم
دلم میخواد برسم و بشه و بگذره تا خودم روپای خودم باشم تا بتونم لبخند خانوادمو ببنیم