من که دعوا میکردم دیگه منفجر میشدم ولی بعد نیم ساعت برمیگشتم پسرم اون موقع پنج ماهش بود
دیگه بعدش دیدم خونه ی بابام اینا هم جایی ندارم موندم سازش کردم گذشت کردم تمرکزم رو گذاشتم رو خودم وپسرم
مشکلم حل شد وضع مالیمون دیگه خوب شده خیلی حالا که پسرم دوسال و نیمه ست،بیشتر باهاش رفیق شدم اینجوری حال خودمم بهتره
همیشه گوشیش و حساب کتاباش اعصابمو بهم میریخت که دیگه نکته نمیکنم بخاطر خودم