رفتم دندونپزشکی دخترمو برده بودم ،بعداونجا پسرعمومو دیدم که سن پدرمه و توی روستا زندگی میکنه و چندسال یبارم نمیبینمش من گفتم یارو پیره منو نمیشناسه حالا منم کلی تیپ زده بودمو بودم رسیده بودم اما نگو یارو منو شناخته به منشی گفته بود آخه منشی هم از اشناهای دوربابام بوده.بعدمن این وسطاش دیگه هی میخواستم سلام کنم خجالت کشیدم اما از وقتی منشی گف خیلی شوک شدم میگم خیلی زشت شد همش دارم خودمو فوش میدم