یکی برای رابطه و اشنایی بهم پیشنهاد داد که بعد چندتا دیت و مشخص کردن یه سری حد و مرزا که بهش گفتم عاقا من اهل عکس نود نیستم که میخواست
و تو دیت ها میک لاو داشتیم که یکم بیشترشو ک ازم خواست( رابطه کامل نخواست منظور ارضا بود) گفتم نه ک اونم قبول کرد
ب غیر از این دو مورد باقی چیزاش خیلی خوب و عالی بود
با محبت، خیلی توجه میکرد و اهمیت میداد و کلا پسر خوبی بود و خیلی حواسش بهم بود اما حس میکنم بعد اینکه دید ی سری موارد رو من انجام نمیدم یکم سرد شدو بعدش گفت میتونم ی دوست خیلی خوب برات باشم
هنوزم در ارتباطیم بهم زنگ میزنه حالمو میپرسه حرف میزنیم و گاهی رفتارش باهام جوریه ک انگار تورابطه ایم ولی در حقیقت نیستیم
بعد اینکه تصمیمم گرفتیم فقط دوست باشیم بیرون ک رفتیم حتی دستمم نمیگیره و میگه ک معذب نشی و کلا حتی احترامش نسبت بهم بیشتر از قبل شده ولی نمیخواد ک عاطفی باهم باشیم و فقط دوست عادی
حتی فردای روزی ک تصمیم گرفتیم دوست عادی باشیم ی جوری برنامه پیکنیکطور چید و شام بردم بیرون و اونم تو مکان شلوغ شهر ک خودم پشمام ریخت چون هرکسی ممکن بود ببینتش و ی شب خیلی عالی واسم ساخت، حتی خیلی مواقع کاری داشته باشه میریم در خونشون و براش مهم نیست کسی میبینه یا نه یا حتی خانوادش شاید بگین خب حتما براشون عادیه ولی تو شهر کوچیک هنوز اینا عای نیست و کسی خیلی اینطور با خانواده راحت نیست. حتی بعدش ک قرار شد برم شهر دیگه و مدتی نباشه با وجود اینکه کار داشت اومد منو ببینه ک ناراحت نشم و بعد برم
و الان رفتاراش باعث شده خوشم ازش بیاد و بهش حس پیدا کنم
با اینکه ارتباطمون یکم کم تر شده اما نمیزاره قطع بشه و هی کم و بیش از حالم خبر داره
خودش خیلی تاکید داره ک فقط رفیقیم و هیچی نیست دیگه بینمون ولی واقعا ی پسر میتونه با ی دختر رفیق باشه و فازی روش نداشته باشه؟
من بهش گفتم ک ازش خوشم اومد و اونم گفت از سرت میپره و من شرایط رابطه ندارم و ی سری مشکلات دارم و حتی روح پدرشو قسم خورد ک غیر اون هیچی نیست و اگمشکلی نبود میومد بریم تو رابطه فقط نمیدونمچرا اومد بهم پیشنهاد داد😑 و الانم میگممیتونم دوست خوبی برات باشم