پدرم که اعتیاد شدید داشت ناپدید شد مادرم بعد کلی بی توجه ای بهم و فحش ازدواج کرد دیروز رفت سر خونه زندگیش و من موندم تکو و تنها تو خونه مادر بزرگم هیچکسم ندارم نه دوستی نه چیزی همینجوری خون دلمو میخورم ۱۷ سالمه حس میکنم یتیمم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
الان من موندمو یه خونه خالی بابا بزرگم و مادر بزرگم رفتن سر زمین
من مطمئنم دختر خیلی قوی هستی و بهترین آینده رو داری فقط کم نیار،ناامید نشو به خودکشی هم فکر نکن
ولی اگه یه روزم من بخشیدمت،تو خودتو به خاطر شبایی که من با گریه خوابیدم،به خاطر همه دردهام،حال بدم،تنهایی هام،آوارگی هام،سرزنش های بقیه،آرامبخش های پی درپی،موهای سفیدم،قلب دردهام نبخش 🖤