خیلی عصبانیم خواهرم راه پر خطری رو طی کرد الانم گیر پلیس افتادن من هر لحظه دلم شور میزنه حتی بچهام که کوچیکن هر لحظه حال خالشونو ازم میپرسن ولی شوهرم انگار نه انگار با اینکه این خواهرم خیلی بهش خوبی کرده ولی به چشمش نمیاد خودم بهش گفتم حالشونو بپرس دوتا گوشی بسته داره نپرسید حتی بی دلیل به شوهرش بد بیراه میگه چیکارش کنم