منو جاریم هر دو سرمون به زندگی خودمونه و رابطه معمولی داریم اهل حسودی و رقابت و... نیستیم
مادرشوهرم به طور عجیبی جاریم و خانواده شو میپرسته
و کاملا از نظرش بی عیب و نقصن
حتی وقتایی که جاریم و شوهرم با هم مشکل پیدا میکنن پشت جاریم رو میگیره و به پسرش میگه حلالت نمیکنم اذیتش کنی😐
امشب دو ساعت رفتم پیششون گفتم تنهان گناه دارن برم سربزنم بازم با تعریف کردناش از جاری و خانواده اش من بهم ریختم
نگین برات مهم نباشه همین مادرشوهر ۶ سال اول زندگیم رو سیاه کرده بود با دخالتاش یه بحث کوچیک با شوهرم داشتم میومد مینشست خونه ام منو محاکمه میکرد (که میدونم مقصر شوهرم بود که بهش میگفت)
تازه زایمان کرده بودم خونه مادرم بودم اینقدر نشست در گوش شوهرم پرش میکرد شوهرم میومد با قیافه گرفته اشک منو درمیورد و میرفت