وای گفتی آتیش میگیرم خواهر.یه دسته چک گرفتم کل دسته چک رو برای خودش استفاده کرد حالا چی بگه خوبه؟این ...
من چه کارایی که بابام براش نکرد خرچ عقد داد ماشین براش گرفته همش اینجا پلاسه بعد دعوا که میکنیم اولین فهش میده بابای بیچارم همین قدر چشم سفید پر مدعان انگار اینا نبودن ما مرده بودیم
سعی کن همیشه تو بهترین ورژن خودت باشی اما هیچ وقت آخرین ورژن خودت نیستی برای به دست آوردنش همیشه تلاش کن👸🏻
والا به زبون گرفتم هار شده عصبانی شدم هار شده حقیقت گفتم هار شده خوبی کردم هار شده سنگین بودم هار شد ...
قبول دارم بعضیام به هیچ سراطی مستقیم نمیشن دیگه یا اونقدر سگ بازی درمیاره که تو عادت میکنی عادت میشه برات مجبور به تحمل میشی یا رگ خوابش دست میگیری چاره چیه
سعی کن همیشه تو بهترین ورژن خودت باشی اما هیچ وقت آخرین ورژن خودت نیستی برای به دست آوردنش همیشه تلاش کن👸🏻
واقعا مزخرفن.بابای منم ازاول خوبی کرد بازم بده شد و فحش میدادم مسائل خانوادمو به رخم میکشید
بابای خودش ۲۰۰ میلیون سر یکاری کم داشت داده بهش روز نیست نگه کدوم پدر این کار میکنه درحالی که نه عروسی ن مراسم ن جهاز براش نگرفته بعد بابای من هرکاری میکنه براش میگه وظیفشه مگه یدونه داماد بیشتر داره 😏😏😏😏خوشحالم همه یه عتیقن😂
سعی کن همیشه تو بهترین ورژن خودت باشی اما هیچ وقت آخرین ورژن خودت نیستی برای به دست آوردنش همیشه تلاش کن👸🏻
میگفتی وظیفه ته بخری ....هر وفت تو اتاق زایمان زاییدی منم مخارج خونه رو در میارم
زایمان گفتی بزار بگم.قبل زایمان ماههای اول همش میگفت دومی رو سقط کن من خرجشون ندارم.منم گفتم سقط نمیکنم گناهه و خودم دوسش داشتم.بعد رفت اومد هی گفت منم گفتم به مامانت میگم اینطوری میگی.بعد دید سقط نکردم گفتم من میخوام زایمان سزارین برم طبیعی رو بعد ۸سال نمیتونم چون دوتا سقط تو شش هفته داشتم جون نداشتم.گفت باشه شده سیستم ماشین رو میفروشم میدم بری سزارین.همینکه دوهفته آخر شد دکتر پیدا کردم ۱۲ بگیره خودش ۱۵ هم بیمارستان که سزارین کنه گفت ندارم نمیتونم بفروشم باید بری طبیعی.منم گفتم باشه برم با دکتر حرف بزنم چکمو بدم تو یکماه بعد پرش کن گفت نه پرش نمیکنم.منم شبو روزم شده بود گریه حتی دکتر دولتی رفتم اونم بااینکه میدونست من سابقه تشنج بعد زایمان داشتم و مسمومیت بارداری بودم و امکانش هست بازم داشته باشم فشارم بالا بود گفت طبیعی.منم گفتم لحظه آخری برم لاقل خیلی اذیتم نکنن فشارم رفت بالا شد ۱۷ سر زایمان نفسم باا نمیومد بچه هم بیرون نمیومد همون دکتر خدا ازش نگذره نبرد منو سزارین شوهرم اومد گفتم بریم یه بیمارستان دیگه چون واقعا جنگ روانی اونجا ایجاد کرده بودن میزدن و میگفتن باید بزایی منم گفتم میرم جای دیگه میخواستن با دستگاه وکیوم بیرون بیارن نذاشتم چون عوارضش میدونستم ولی گفتن میبریم سزارین که نمیدونم با شوهرم تبانی کردن بردن اتاق عمل بیهوشم کردن با دستگاه وکیوم بیرون آوردن.چون دست دخترم کبودی داره نذاشت برم شکایت کنم.وحتی کبودیشو پیگیری نکرد که چرا اینطوری شده.اینطوری همسری هست برای من.من کلا بعد زایمان افسردگی گرفتم و بخیه هام هم دوبرابر زایمان طبیعی بود و مسمومیت و کبد چرب بارداری و فشاربالا داشتم و مرخص نشدم چندروز موندم با حال بدم.
الا بذکرالله تطمئن القلوب. ♥️ خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار ✋🤚🙏