ما سال اول دبیرستانیم امروز شهرمون خیلی کوچیکه
بعد تو کلاس سال قبل همه پشت سر همه حرف میزدن و اصن ارامش نبود دوستم یه پسرعمو داره و اینا میشناسنش دخترا حالا امروز دشت با یه دختره حرف میزن امار میداد دستش من قبلا رو یکی از دوستای پسر عموش فقط مراش بودم و اینا دیگه حرف میزدیم من گفتم به وسیله دوستم فهمیدیم پسر عموش کیه و شناختیمش دوستم برگشت جلو اونا گف دوستاشو میشناختی ک قبلا بعد خندید