الان همیشه اون اشتباهمو ک خیلی کوچیکم هست میکوبه تو سرم.که تو چرا قبلا با خاستگارت تلفنی حرف زدی.و خیلی شک داره بهم میگه حتمن رابطه خاصی باهاش داشتی.اخه من چ کنم؟؟؟؟
چجوری آرومش کنم؟پجوری بهش بفهمونم ک کارم گناه و الودگی نبوده.فقط ی اتفاق نوجوونی بوده
ببین پیش مشاور میاد ببرش ،
حاکمی به مردمانش گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،از میان جمع حسنک بلند شد و گفت:گندم و شیر که گفتی چه شد؟!کار چه شد؟!!مسکن چه شد؟!!!! حاکم گفت:ممنون که مرا آگاه کردید،همه چیز درست می شود...یک سال بعد حاکم مردمان را جمع کرد و گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،کسی نگفت:گندم چه شد؟کار چه شد؟شیر چه شد؟ آرام وبی صدا یک نفر از میان جمع گفت:حسنک چه شد؟!!!!!
منم قبل از ازدواج با خیلی ها دوست شدم با شوهرم هم دوست بودم نی فهمم اینجا چرا این مدلین خانما
شاید واقعا نداشتن،تو خیلی از شهرها مرسوم نیست
حاکمی به مردمانش گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،از میان جمع حسنک بلند شد و گفت:گندم و شیر که گفتی چه شد؟!کار چه شد؟!!مسکن چه شد؟!!!! حاکم گفت:ممنون که مرا آگاه کردید،همه چیز درست می شود...یک سال بعد حاکم مردمان را جمع کرد و گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،کسی نگفت:گندم چه شد؟کار چه شد؟شیر چه شد؟ آرام وبی صدا یک نفر از میان جمع گفت:حسنک چه شد؟!!!!!
خییییییلی به هم وابسته ایم.وقتی تنهایی میرم جایی همش ترس این داره ک من پامو کج بزارم. چن ساله هرچی ...
وای شوهرمن هم همینطور البته بعداز 6 سال بهترشده ولی هنوز هست وقتی تنهای میرم بیرون هی استرس میگیرم احساس میکنم حالا یدفعه میاد دنبالم ببینه دارم چکار میکنم یا هی تجسس میکنه من استرسم بابت حساسیتشه نه چیزدیگه اصلا پیاده نمیذاره برم جای حتما باید با اژانس بانوان برم