2777
2789
عنوان

آبروی یک نفرو بردم...چکار کنم خدا ببخشتم

| مشاهده متن کامل بحث + 2359 بازدید | 82 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

حداقل با یه شیرینی  برو خونش و بهش بگو... عذاب وجدان هم نتیججه کاری هست که شده 

خدایا!بجز خودت به دیگری واگذارش نکن!تویی پروردگار او!پس قرار ده بی نیازی در نفسش،یقین در دلش،اخلاص در کردارش.روشنی در دیده اش،بصیرت در قلبش،وروزی در زندگیش،امین یا رب العالمین

ب همه بگو ک اون بی گناهه جبران کن براش

توبه کن خدا بزرگه میبخشه اما اول از خودش حلالیت بگیر

خدا خودش گفته صدبار اگر توبه شکستی باز آ

😀 عاغا من به یه نتیجه ای رسیدم !            این ما نیستیم که داریم زندگی می کنیم این زندگیه که داره مارو... 😣😣
میشه جریان رو بگی 

یک خانمی از اقواممه...با شوهرم چت میکزد برا شوخی و مسخره بازی منم حساس شدم و فوششدادم بعد هم پیش خاله هام وو شوهرش وخانواده خودم ابروشو بردم..گفتم ک زن خوبی نیس چت میکنه با شوهرم...خدا ببخشتم...زن بدی نیس...اون لحظه عصبانی بودم و هزار جور فکر تو س م بود

لایک برای امضاتون  خیلی قشنگه

چشمات قشنگ میبیته گلم

برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار  مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……
یک خانمی از اقواممه...با شوهرم چت میکزد برا شوخی و مسخره بازی منم حساس شدم و فوششدادم بعد هم پیش خال ...


اون خانوم سن بالائه؟؟؟؟

خدایا یعنی میشه دانشگاه علم و فرهنگ تهران قبول بشم🙏از ذوق بال درمیارم وقتی قبول بشم حتی فکر کردن بهش هم قند تو دلم آب میکنه📋📖📒📑📓📕📘📗📚📔📙🎓🖊️🖋️📝📏📐📄
افرین عزیزم    


  

برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار  مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……
ادما به راحتی تهمت میزنن و ابرو میبرن بعد انتظار دارن با یه حلالم کن همه چی درست شه.  خدا کمکت ...

ای وااااای من ...چکار کنم خدایا،حق با شماست...یعنی هیچ راهی برای بخششم نیس

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز