2777
2789

حدود یک هفته بود تو ی بوفه دانشگاه مشغول کار بودم محیطش کاملا خانمانه بود روز دوم که داشتم ظرف میشستم و سرم تو کار خودم بود ی مرده خودشو ب شونم محکم زد و از کنارم رد شد فکر کردم از کارگرا اونجاست بهش گیردادم گفتم مگه کوری مرده چشمک زد و رفت بعدا فهمیدم شوهر صاحبکارمه برای امنیت خودمم که بود هروقت میومد بار و خوراکی بیاره یا کار داشت من سرم رو مینداختم پایین اصلا اهمیت نمیدادم ی مدت گذشت تا امروز الکی الکی بی دلیل صاحبکارم پول رو داد دستم گفت دیگ نیا اینم پولت گفتم چرا چ مشکلی پیش اومده  گفت من صاحبکارم میخوام دیگه نیایی پرسو جو نداره گفتم خودتون اگهی زدید کارگر میخواید الان چرا بیرونم میکنی گفت همین الانم کارگر نیاز داریم دوست ندارم تو بیایی منم دیگ حرف نزدم اومدم بیرون 

زنیکه تحمل نکرد حداقل امروز تموم بشه حالم خیلی بده دارم از ناراحتی میمیرم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خوب فهمیده شوهرش مرض داره واسه همین اخراجت کرده.

خب غیرمن ۴ تا خاانم دیگ هم اونجا کار میکردن دانشجو های فوق العاده شیک و خوشگل همه عملی و ارایشی و خیابون و.... اونجا ها ک نمیتونه جلوش رو بگیره 

من از قیافم معلومه ساده و نجیبم بهم برخورد شکستم راجب من چی فکر کرده که اخراجم کرد

خوب فهمیده شوهرش مرض داره واسه همین اخراجت کرده.

نه شوهرش دیده استارتر محل نمیده حرف نمیزنه

رفته داستان رو به دلخواه خودش برای زنش تعریف کرده مثلا گفته

دور از جون استارتر تیک زده با من

غصه نخور درست میشه.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   honye_ella  |  3 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  3 ساعت پیش