2777
2789

دیگه نمیتونم تحملش کنم  حالم از خودش و حرفاش بهم میخوره چهار شنبه گذشته رفتیم سونو گرافی یه سری وسایل برای بچه و خودم میخواستم وسایل های بچه رو خریدیم به وسایل خودم رسید گفت اون قسمتی که من میخوام برم ترافیکه و حوصله ندارم بعدشم گفت پول ندارم گفتم خودم پول همراهم هست فقط منو ببر اونجا که گفت نمیمبرم منم خیلی اعصابم خورد شد چون سه ماهه منتظرم وقتی رفتیم اونجا خریدامو بکنم که گازشو گرفت و برگشتیم خونه منم خیلی اعصابم خورد شد بین راه اصلا باهاش حرف نزدم چون همیشه حرف خودش رو به کرسی میشونه و یه جور زورگویی می‌کنه من اوایل ازش خواهش کردم بخدا حتی التماسم کردم ولی اهمیت نداد چون نمی‌خواستم باهاش دعوا کنم و چیزی نگفتم رسیدم خونه اون رفت اتاق و خوابید من غذا رو گرم کردم و شام خوردم ولی ظرفها رو میکوبیدم رو سینک وقتی میشستموشون در کابیت ها رو محکم می کوبیدم که اونم نتونست بخوابه بعدش اومد گفت چرا اینجوری میکنی گفتم با من حرف نزن حالم ازت بهم میخوره من دیگه نمی‌خوام باهات زندگی کنم تو اصلا برای من ارزش قائل نیستی و از این حرفا که گفت جم کن میبرمت خونه مادرت منم جم کردم که رفت طبقه پایین خونه مادرش بهش پیام دادم بیا منو ببر که یا جواب نمیداد یا طفره میرفت ولی من تصمیمم رو گرفتم که دیگه میخوام برم فقط من یه گهواره برام بچم خریدم خواستم اونم بیارم که نذاشت بعدش مامانش کار داشت اومد بالا من نمی‌خواستم اونا از دعوامون چیزی بدونن ولی خودش داد و بیدا کرد و چند لگد زد به گهواره که خواهرشم اومد و من چیزی نگفتم ولی خودش جلوی اونا بهم گفت سگ کثیف دیگه نمیخوامت منم گهواره رو ول کردم بقیه وسایل رو جم کردم از خونه زدم بیرون و منو رسوند خونه مادرم جلوی خونه مادرم بهش گفتم جلوی اونا اینجوری کردی استغفرالله خدا هم بیاد دیگه بر نمیگردم پیشت نبینم کسی رو بفرستی دنبالم اونم گفت باشه من تصمیمم قطعیه دیگه نمی‌خوام باهاش زندگی کنم و بر نمیگردم پیشش خودم توانایی مالی دارم و میتونم بچمو بزرگ کنم 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

عزیزم 😔قبلا چیکارا کرده که الان به اینجا رسیدی ؟ 

اما خب یکم صبر کن شاید هورمون های بارداری رو تو تاثیر گذاشته شرایط اقتصادی هم رو اعصاب اون 

فقط 12 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
تو مثل یه خواب خوب فانتزی 

چقد گوسفنده نمیفهمه زن حامله هورموناش به هم ریخته باید باهاش سازگاری کنه؟ حالا شمام زود تصمیم نگیر غصه ام نخور خیلی برا بچه مضره. برو خونه مامانت یه مدت تا اوضاع اروم شه بیاد دنبالت

عزیزم اگ میتونی پشتقل باشی تحمل نکن زورگویی البته اگ عشق محبتی بینتون نیست اما از یک طرفم همه چیز مالی نیست فردا بچتون نیاز ب پدر دار بچه طلاق بودن خیلی بد 

کاش قبل از بارداری میفهمید بدرتون نمیخور جدا میشدید

عزیزم ناراحت نشی ها 

اما چرا به فکر بچه نیستید

یعنی اصلا چرا با این شرایط تصمیم گرفتید بچه دار بشید

همین الان با این همه فشار عصبی بچه رو داغون کردید 

بعدش که به دنیا بیاد دیگه چی بشه...

با فنجانی چای هم میتوان مست شد! اگر اویی که باید باشد، باشد💜

چرا جداشی مگه سر هر چیزی جدا میشن دختر خوب  الان حساسی هورمونات بهم ریخته خودت یه روز با مادر یا خواهرت برو خرید کن قدم بزن من اصلا با شوهرم خرید نمیرم چون نمیزاره قشنگ انتخاب کنم فقط میگه بخر بریم بخاطر همین همیشه با دخترم میرم 

خوب الحمدالله خودت توانایی مالی داری همچین سگی رو میخایی چیکار برو پشت سرتم نگاه نکن

کدورت های واقعی رو دور نریزید،آدم ها عوض نمیشوند، کسی ک پارسال آزارتان داد،امسال میتواند نابودتان کند،واقعیت های تلخ رو جدی بگیرید.....

فقط میگم الان سری اقدام به جدایی نکن

چون ما خانوما بعضی اوقات یسری چیزای بی اهمیت خیلی کش میدیم 

مخصوصا شما الان بارداری  حساس شدی 

“لازم نیست که برای رسیدن به آرزوها تمام پله ها را ببینید، فقط اولین قدم را 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز