جلو در و همسایه کولی بازی در اورد
داد میزد سر بچه هام
اونا هم کلی ترسیدن و گریه کردن داد میزدن نمیایم
پسر بزرگم اولش از ترس میخاست بره داداشش گریه کرد تورو خدا نرو
دلم تیکه تیکه شد برا بچه هام
این مرد چه بلاها ک سرم نیوورد
بهش گفتم فقط ارامش میخام اونم ازم گرفت
انقد محدود بودم جرات رفتن به مدرسه بچم نداشتم
حتی حق نداشتم گوشی دست بگیرم ولی خودش یه مرد کثیف بود
امشب خیلی تهدید کرد ترسید بلایی سرمون بیاره گفتم نکنه با چاقو حمله کنه
دعا کنید به خیر ازش جدا بشم خیلی کشیدیم ازش