مثلا همون روز اول دانشگاه بود یه پسری چشمم گرفت دیدم تو بوفه ساندویچ آماده سفارش داد رفتم پیشش گفتم کدوم طعمش به نظرت خوشمزه است گفت بیا یکی هم برای من خرید دو طعم مختلف با هم نصف کردیم بعدش دیگه چند روزی صحبت کردیم خوشم نیومد ازش
قضیه اکسم و شوهرم دیگه مثنوی هفتاد من کاغذه