شوهرم دوهفته رفته ماموریت و مادرشوهرم کلا زیاد از من خوشش نمیاد و میگه چون از طایفه من نیستی خوشم نمیاد ازت و چندبارم گفته از زنی آدم خوشش نیاد از بچهای اون زنم خوشش نمیاد
چندبار بهش گفتم میتونم دخترم بیارم وقتی مامان خودم نیست میرم سرکار پیش شما میگه ن مسئولیت قبول نمیکنم
پارسال برادرشوهرم ورشکست کرد و خونه و ماشین و کارخونه اش داد و مجبور شد جاریم با بچهاش برن خونه مادرشوهرم ک اون هفت ماه مادرشوهرم ن اومد خونمون و ن گذاشت ما بریم اونجا ،اینم بگم جاریم از فامیلاشونه و خیلی مچن با هم ،مشکل مادرشوهرم با من اینه از اول میگفت زن نباید درس بخونه ،نباید رانندگی کنه ،نباید سرکار بره و....منم کاملا برعکس این بودم و کلا مامانم شاغله و داداشام کارمندن و خودمم معلمم البته تو زندگی درس خوندم
حالا هر دفعه شوهرم میره ماموریت این وای میسته یکی دو روز مونده شوهرم بیاد یک کیلو میوه دوتا پفک میگیره میاد خونمون ،امروزم من داشتم جارو میزدم صدا آیفن نشنیدم اینم دیده ماشینم هست تو کوچه در طبقه بالا رو زده در باز کردن وشوهرمم از قبل بهش گفته بود ک ما کلید زاپاس تو جاکفشی گذاشتیم اینم اومد در باز کرد یهو اومد داخل ک وای چرا در باز نمیکنید روم و فلان ،گفتم نشنیدم خب ،گفت من فک کردم گاز گرفته شما رو انقد عصابم خورد شد از حرکتش موندم چی بگم ،ب شوهرمم نمیتونم چیزی بگم چون ب شدت طرف مادرشه🤧😅🥹