خيلي استرس دارم دوماهه باشوهرم قهرم درخاست طلاق و مهريه و نفقه دادم تو تاپيكام هست اما خلاصش اينه شوهرم عصبي ميشد بددهني ميكرد چاقوكشيد رو مامان بابام اخرين شب ولي در حالت نرمال خيلي ادم خوبيه عصبي ك ميشه اينجوري ميشه منم ديك خسته شدم و رخواست دادم هركدوم از جلسه هامونم يك بار رفتيم و برگزار شده امشب بعد دوماه زنك زد ك نميتونم طلاقت بدم دوست دارم بدون تو نمیتونم فکر اینک جداشی بری با کس دیگ دیونم میکنه من نمیتونم ازت بکنم و جداشم و دوساعت صحبت کردیم من کفتن شرط دارم ک یکیش اینه بریم مشاوره بعدیاشم بعدا میگم یکیشم اینه میخام بگم ک خونشو ب نامم کنه تا برگردم.شما بودین چیکار میکردین؟جدا میشدین یا برمیگشتین