نامزدم تالار داره
یه هفته بعد نامزدی مامانش تو تالارش مراسم یلدا برگزار کرد
پدرشوهرم میخواست یخمو باز کنه گفت عروس بیا غذا بکش برا خودتت میخواستم بگم منم من سیرم
گفتم ممنون من چاقم😂
من میخواستم سوتی تعریف کنم بخندم
اما آنقدر میخندم نمیتونم تایپ کنم😂😂😂
یه بار مهمون زیاد اومده بود خونه داداشم رو مبل خواب بود بعد یهو جمع ساکت شد داداشم گوزید خونه منفجر شد بعد داداشم بیدار شد فقط نگاهمون میکرد
خانواده شوهرم همشون بدون استثنا از کوچیک تا بزرگ همیشه منو در حال شلوار عوض کردن دیدن
یبار دبیرستان که بودم سر کلاس میخواستم بگم سکولار
گفتم کسولار حالا فک کن داشتم جلو چند تا دبیر منتخب به عنوان دانش اموز برتر کنفرانس میدادم😂😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
