بچه هامن ۱۳ساله ازدواج کردم تواین ۱۳سال به اندازه ۳۰سال سختی های مختلف کیشداصلا اهل شک وسواس به شوهرم نبودم اصلا برام مهم نبوده شوهرمم کار زیاد خاصی نکرده که بگم داره خیانت میکنه امروز وقتی با پسرم وشوهرم رفتیم بیرون پسرم تو جیب پشت صندلی خیلی معذرت میخوام سه تا کاندوم استفاده نشده پیدا کرد من از این چیزا استفاده نمیکنم اصلا منم ناراحت شدم کلی دعوا کردم که این چیه بعد شوهرم وقتی دید گفت ایناچین پد الکلیه چیه گفتم کاندومه به روح پدرش که تازه مرده وجون بچه ها قسم خورد اولین باره که اینا دیده اینم بگم شوهرم مسافرکشی میکنه حالا نمیدونم چکار کنم بعد جالبش اینه من اصلا دوست ندارم بهش فکر کنم ولی خواهرم میکه این زنگ خطره شما میشه بهم راهنمای بدین فکر کنید منم خواهرتونم
ببخشید اینجا پیام میزارم تو تاپیک من پیام گزاشتید ک برا فا*ل باز میکنید من اسمم زهرا و اسم شوهرم مبی ...
زهرا جونم فالت میگه این هفته ممکنه داخل جمعی قرار بگیری که برات تنش زاست سعی کن زود عصبانی نشی درمورد رابطه عاطفیت گفته روی خاسته هات پافشاری کن زود جانزن چون حق باتوعه فالت میگه ی نامه برات میاد که راه زندگیت تعققیر مثبت میده صبر کن الان بقیه اش هم میگم
نپرس فقط اگه واقعا درست بود دعام کن مطمئن باش حداقل ۸۰درصدش درسته
چشم حتما دستتون درد نکنه انشالله ک به هرچی میخاین برسین، فقط راستش یه چیزی هست من ف*ال کلی چند بار گرفتم گفتن با این اقا سازگاری ندارین و اون نمیخادت و اخرش جدا میشین و حتی قران هم گفت این ازدواج فایده ای نداره برای همین فکر میکنم دارم عمرم هدر میدم و دودلم