2777
2789
عنوان

بیاین خودتونو بذارید جای من ببینم

74 بازدید | 10 پست

سعی میکنم عادل باشم تو تعریف کردن ماجرا

خیلی همسرمو دوسش داشتم ازدواج کردم 

همسرم خیلی آدم محترم و مؤدبیه، ولی بعد که وارد خانوادشون شدم یه سری مشکلاتی بود که من نمیتونستم تحمل کنم و چون هیییچ واکنشی نداشتم یه سری هاش تبدیل به عقده شد . طول کشید خیلی طول کشید که بپذیرم

اونم ایناست  

اینا هیییچ تفریحی ندارن، بدجور مذهبی 

یعنی مثلا بری شهر مذهبی خیلی زشت بود بری جای تفریحی..

سیزده به در و اینا هیچی

مهمونیا به زور از خونشون میان بیرون

مادرشوهرم افسرده و نگران 

وقت و بی وقت زنگ میزد،  حرفش چی بود؟  

نگرانتون شدم.. هی نگران همسرم 

 خب اینو بخوای برای هرکی بگی میگه نگرانه مادره حق داره 

برای من تبدیل شده بود به مزاحمت 

هستین بگم؟ 

یدونه پسره؟😐

امام علی (ع): در شگفتم از بخیل، بـــه ســــوی فـــقـــری مــیشــتــابــد كـــه از آن مــیگــریزد.و سرمایه ای را از دست میدهد كه برای آن تلاش میكند. در دنیـا چون تهیدسـتان زندگی می  كند، اما در آخـرت چون سرمایه داران محـاكمه میشود در شگفتم از متکبری كه دیـروز نطفه ای بی ارزش وفـردا مرداری گندیده خواهـد بـود و در شگفتم از آن كس كه آفرینش پدیده ها را مینگرد و در وجود خدا تردید دارد! و در شگفتم از آن كس كه مردگان را میبیند و مرگ را از یاد برده است، و در شگفتم از آن كس كه پیدایش دوباره را انكار میكند در حالی كه پیدایش آغازین را مینگرد، و در شگفتم از آن كس كه خانه نابود شدنی را آباد می ّ كند، اما جایگاه همیشگی را از یاد برده است.

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

 

مثلا ما بیرون که نمی رفتیم تو خونه بودیم 

مادرشوهرم نگران میشد،  از خواب بیدار میشدیم کلی تماس بی پاسخ 

وقت و بی وقت باید میگفتم کجا بودم و چیکار میکردم که تماسشو نرسیدم جواب بدم قصدی هم نداشت بنده خدا واقعا نگران میشد

خیلی افسرده ازینا که هرروز گریه میکنن 

مادر همسرم هم این وسط یه محبت هایی داشت ولی من خیلی ناراحت شده بودم خیلی دل شکسته بودم الانم همونه،  هم خودش هم پدر همسرم 

خودم یه سری اخلاق ها دارم که شاید منطقی نبود و نباشه 

مثلا خیلی به بقیه کمک میکنم و انتظار کمک دارم ،  خیلی کمالگرام،  همیشه تو اوج بودم،  همش دنبال پیشرفت،  ولی نه اینجوری بودن زشته،  عیبه، خوب نیست...  زندگیشون خیلی بی هیاهو و لذته،  اونجا همش وایب بد میگیرم،  منم مذهبی ام،  اما نه اینجوری، خدارو دارم دنیا رو دارم..  راستش از معاشرت باهاشون خیلی حالم بد میشه...  مادرشوهرم اکثر مراسم ها رو نمیاد، یه چیزی بهونه میکنه نمیاد،  خیلی خجالت میکشم، خواهر شوهرام هم همینن،  تو عروسیا گریه میکنن که دارن گناه میکنن..  

همسرم مهمونی و اینا هیچی اصلا دوست نداره بیاد

ولی اهل تفریحه نه تفریح با بقیه 

با من فقط 

خوش میگذره،  مهمونیا رو میگه خودت تنها برو 

عذابه واقعا

الانم پدر همسرم اومد خونمون 

همسرم و دخترم خواب بودن 

همه زندگیشون توی این دوست داشتن ها خلاصه میشه که وقت و بی وقت میاد دخترمو ببینه یا نگران شده 

بعد دید دخترم رو تخت کنار همسرم خوابیده 

اولش یکم غر زد که پای باباش نخوره تو دلس گفتم مواظبم و جا به جاش میکنم الان ازون موقع یه بند داره زنگ میزنه و نگرانه 

منم آدم بدی نیستم بخدا 

ولی خیلی ازین کاراشون بدم میاد 

حس گناه هم میگیرم چون دارم گوشیو جواب نمیدم 

عذاب وجدان گرفتم صاحب گناه میشم 🥲 

چه امتحان سختیه خدا 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792