دختر ک بودم بابام نمیزاش برم جایی کار
خودشم زیاد وضعش خوب نبود
دستمون ب دهنمون میرسید ولی خب من پول بیشتری میخاستم اونام میگفتن ابرومون میره دختر یا زن بره کار بیرون .شهرمون کوچیکه اینام ی تفکرات چرتی داشتن
میگفت فقط درس بخونید یه کاره ای بشید بعد برید سرکار(کاره دولتی مثلا)
در صورتی ک هرکیو میبینم یه کاری میرفت شوهر خوبیم کرد
مثلا پرده فروشی، منشی و.... مگه چشه
الان میگم کاش میزاشت میرفتم سرکار برای خودم طلا میگرفتم جمع میکردم الان ی مالی داشتم