شوهرم میگه من اصلااااااااا نمیتونم کمک کنم اصلا
صبح تا شب میرم سرکار و تمام دیگه نمیتونم شب قشنگ میاد میشینه پای فیلم خیلی ریلکس
یعنی من داغونم هم وسیله ها رو میشورم هم بسته بندی میکنم هم زمان همون کابینت رو کامل تمیز میکنم و کارتن بسته بندی رو میذارم داخلش
که تو دست و پامون شلوغ نشه و به وقتش فقط یه دستمال کشی راحت باشه
دیروز لوازم برقی ها رو دونه دونه برق انداختم کابینتشون رو همینطور گاز رو کشیدم بیرون پشتشو تمیز کردم کاشی ها شو برق انداختم هود رو تمیز کردم فیلترشو عوض کردم
کار خودمم هست تو خونه کار میکنم و کار انلاین دارم
بچه کلاس اولی هم دارم ظهرها هم خودم باید برم دنبالش
درساش هم هست
یه بچه دوسال هم دارم
ناهار و شام ومرتب وتمیز کردن بچه ها هم که هست
تازه شبا میشینم خیاطی میکنم پرده ها اون یکی خونمون رو میدوزم
دیشب دکمه های ژاکت بافتنی دخترم تموم کردم
رژیمم هستم
خدایی ذهنم داره میترکه
میترسم بمیرم دیگه
از بس کار میکنم
اما به شوهرم گفتم هر چی اینجا کمک نمیکنی هیچی نمیگم ولی برای تمیزی اون خونه باید کمکی بیاد
و هزینه شو بدی
من مسئولیت چربی و کثیفی ها خونه خودم رو قبول میکنم ولی خونه ای که دیگری گند زده رو نه
برام دعا کنین بتونم یه تنه از پس این همه کار بربیام