ساعت نزدیک ۴اومده خونه رفته بوده دنبال نمیدونم سند و چی
نرسیده میگه زود باش زود باش غذارو بیار
حالا من در چه حالم داشتم غذارو آماده میکردم گفتم خب الان رسیدی منم دارم میارم دیگه من چه کنم تو دیر اومدی
هی نگو زود باش زود باش
سر این دعوا کردیم غذا نخورد رفت خوابید
بابا وقتی داری میبینی من همون کارو انجام میدم چرا هی میگی زود باش زود باش
تروخدا اگه تقصیر منه بگید
مردا پرنسس شدن
نه اون خسته بوده زورش ب تو رسیده
نه تقصیر شما نیست ولی اعصاب‌ها به هم ریخته عزیزم. همه داغونن.
همون «خب دارم میارم دیگه» رو با تعجب و خنده میگفتی، جنگ نمیشد. سخته‌ها ولی چه میشه کرد. بیرون خونه اعصاب آدم داغون میشه. توی خونه آدم آرامش میخواد. همه این قدرتو ندارن که لج و خستگی و اعصاب‌خردی بیرون رو نیارن خونه.
اکثر مردا همینن،برا اکثر خانومام پیش اومده بحث سر مسایل این چنینی،فقط وقتی رو دور تکرارن باید سکوت کرد وتامام
بعضیا گشنشونه اسکول میشن
فقط شمااینجوری نیستین
منم اینقدر بد میام کسی بهم دستور بده و هی بگه زودباش زودباش در حالی ک خودم دارم همون کار رو انجام میدم😐
بنده خدا اومده میگه زود باش زود باش غذا بیار
بیخیال بابا..
سر چیز های الکی دعوا نکنید...
با یه کلمه‌ی چشم گفتن خرش می کردی
از گشنگی مغزشم رد داده
بزار بخابه اگه درک داشت میفهمید زنشم به همون اندازه خستس و تو خونه کار کرده مگه تراکتوری هی زود باش زود باش دراورده
میخاس بیاد کمکت که زود غذارو بکشین
