ما تو دوران عقدیم ۸ ماهه و سنتی بوده عقدمون تو ۲ تا روستای جدا زندگی میکنیم ۲۰ دقیقه خونه هامون باهم فاصله داره صبح تا شب میره کار میکنه حتی زنگم نمیزنه مگر کار خییلی واجب پیش بیاد اکثرا منم که زنگ میزنم که اونم با عجله جواب میده و قطع میکنه شبا میاد خونه دوست دارم باهم حرف بزنیم ولی حتی شب هم حرفی نمیزنه میگه خستم میخوابم و خیلی وقتا قبل اینکه من حتی آنلاین شم میبینم پیام داده شب بخیر گفته رفته حتی ۱ دقیقه دیر تر آنلاین شم رفته و من نمیدونم کی آنلاین میشه دیروز خیلی دلم گرفته بود و واقعا نیاز داشتم آروم شم دوست داشتم باهاش حرف بزنم شب گفت باشه حرف بزنیم بعد گفت یکم صبر کن میام من فکر کردم نهایت ۵ دقیقه ای میاد رفت بعد نیم ساعت اومد گفتم کجا بودی گفت شام خوردم ماشینو جابه کردم و... من خیلی ناراحت شدم و بحثمون شد و گفت تمومش کن امروز روز خوبی نداشتم بعدم گفت از این به بعد دیگه بهم پیام نمیدیم اگه کاری بود چیزی بود فقط زنگ میزنیم چون خستم نمیتونم چت کنم
ما تو واتساپ چت میکردیم که منم گفتم باشه منم واتساپمو پاک میکنم گفت نه پاک نکن بالاخره شاید عکسی چیزی خواستیم بفرستیم نباز شه گفتم واسه احترام به خودم پاک میکنم و پاک کردم
اینم بگم که ما فقط هفته ای یک بار همو میبینم بخاطر خانوادش که دلخوری پیش اومد چند تاپیک قبل ماجراش رو گفتم نامزدم گفت از این به بعد فقط هفته ای یک بار همو میبینیم اونم بیرون از خونه
خیلی تنهام خیلی حس بدی دارم
تورو خدا بگید چیکار کنم واقعا اصلا اصلا اصلا حالم خوب نیست😭😭