عنوان
نمیدونم چرا مادرم زن زندگی و خونه نبود نه اهل آشپزی نه خونه داری فقط کار بیرون مثل مردا
237 بازدید
|
7 پست
من هرگز دستپخت مادرمو نخوردم واقعا بدون اغراق میگم هرگز نفهمیدم طعم غذاهای مادرم چجوری انقدر که کم آشپزی کرد من الان میتونم بشمارم چند بار فلان غذا رو درست کرد همیشه از مدرسه میومدم خونه یه خونه خالی سرد آشپزخونه خاموش نه اجاق گاز روشن بود نه بوی غذا پیچیده بود هیچی بعد مینشستم گریه میکردم تو دلم میگفتم خوشبحال فلان دوستم الان ناهار مامانش درست کرده میخورن تابستونا هم میفرستاد خونه خواهر بزرگم کلفتی خودش و بچش و کنم بابامم زن گرفت رفت با زن جدیدش تشکیل زندگی داد اون زن جدیدش زن زندگی بود آشپزی خونه دازی بچه داری شوهر داری زنانگی و بلد بود پدرم و جذب کرد مادرم من هیچی بلد نبود الانم هر دو فوت شدن هی تف تو این زندگی ساده ترین چیزا برام عقده و حسرته ولی بجاش خودم برای بچم نمیخوام هیچوقت کم بزارم
