اگه آرایشگاه برم میگه حتما باید با مادرم بری اگه دکتر برم اگه داروخانه برم خودش هم باهام نمیاد بدون مادرش نمیبره ، امروز بچه ام مریض بود میخواستم برم داروخانه گفت با مادرم برو منم گفتم نه چقدر باید همش همه جا مادرت رو اذیت کنیم خودم میتونم برم ، باورتون نمیشه لج کرد نبرد ! مریضی بچه براش مهم نبود تا آخرش گفت زنگ بزنم به مادرم منم گفتم نه ! تا کی میخواد این رفتار رو ادامه بده ، منم قهر کردم باهاش ، اونم میگه چون از مادرم بدت میاد نمیخواهی باهاش بری در صورتی که من خجالت میکشم همش زحمتش بدم واقعا چشه ، هیچ بیماری من از مادرش مخفی نمی مونه اینم شد زندگی