لطفاً هرکی آنلاین بیاد

بخدا قسم هروقت حرف میزنه‌کلی به حرفاش گوش میدم خیلی هواشو دارم از سرکار برمیگرده بدنشو ماساژ میدم غذاهایی که میدونم دوست داره درست میکنم وقتی میره سرکار محل کارش نزدیکع بدون اینکه خودش بهم بگه براش چایی میوه همه چی میبرم خیلی هواشو دارم ولی انگار توی محبت زیاد غرق شده اونم هوامو داره چیزی لازم داشته باشم بهم میده اخلاقش باهام خوبه ولی وقتی اسم زن داداشش که میاد وسط خیلی بدش میاد میگه تو هرکاری هم کنی دل منو سیاه نمیکنی چون بدی از اون دختر ندیدم یا وقتی توی جمع اون زن داداشش اخم میکنه بهم یا محل نمیزاره وقتی که برمیگردیم خونه میگم امروز زن داداشت فلان رفتارو کرد سری میگه تخصیره توعه حتما تو کاری کردی که اونم اینجوری کرده یه سری رفتیم خونه شون یه‌چایی برای مادرش ریخت برای من نریخت منم به شوهرم گفتم اینجوری کرده گفت حتما اون اومده خونه ی ما تو چایی نریختی که اون اینجوری کرده اصلا زیره بار نمیره خیلی حرصم میده 

بهش گفتم ولی میگه نه اشتباه فکر میکنی ذاتت خرابه اون مثله خواهرمه یبار دیگه بحث کنی به خانوادت میگم بعد گفت من وقتی مجرد بودم داداشم بهم میگفت زنم میخاد بره سر بزنه خونه باباش ببرش اگه من آدم بدی باشم داداشم اعتماد نمیکنه و از این حرفا

اصلا خیلی دوسش داره روی جفت چشماش میگیرتش بیشتر موقع‌ها میبینم کلی خوراکی میخره میره خونه داداشش سه تایی باهم میخورن دیشب خونه پدر شوهرم بودم دختره اونقدر پررو بود جلوی منو شوهرمو بقیه خانواده دراز کشیده بود مانتوش رفته بود بالا شکمش معلوم بود واقعا حیا نداره من بجاش خجالت کشیدم حالا اگه اینو از من می‌دیدن آبرو منو میبردن میگفتن شرم نداره ولی جالب اینجاست خانواده شوهرمم خیلی دوسش دارن وقتی میاد خونه ی اونا کلی حرمتشو میگیرن زود زود چایی میارن میوه میارن