یجایی که نباید بخندید و خندیدین بگید
وسط مراسم ختم هقققق
سر کلاس
کلن نمیخندم
😑تخسم
تو مراسم ختم شوهرخالم مث بز داشتم میخندیدم چون دوستم اومد کنار هم بودیم
هی مردیمو میدیدیم و سوتی هاشون و سم بودناشو هی میخندیدیم دیگه منم جوری زمینه ساختم انگار داریم گریه میکنیم
واییییییییییی نمیتونستم جلو خودمو بگیرم
داشت سرم داد و بیداد میکرد من از استرس خندم گرفتت بعد ببین صورتش قشنگ از عصبانیت قرمز بودااا برگشت گفت اگه میدونستی چقد عصبی ام الا جیگرشو داشتی بخندی؟ متاسفانه خندم تبدیل شد به قهقه اونم توی جمععع نمیدونم چرا این موقع ها بجای گریه خندم میگیره🫠
مراسم ختم پدر دوستم بود ک پسرعموی مامانمم میشد و فامیل بابامم میشد
بعد والا ما رسیم مویه و شیون داریم منم اولین بارم بود میرفتم مراسم ختم
وای بشدت خندم گرفت خیلی بدبود
کلا لبخند و خنده جزو لیمیک صورتمو بدم میاد ولی دست خووم نیست امکان نداره با لبخند سلام نکنم برای همین تو ختم و مراسمای غم انگیز مشکل دارم
آخرین بارش تاپیک آخرم..
سر قبر یکی از فامیلا که ۱۱۰سال عمر کرد ، دختر ۷۰ سالش میگفت نه بابا خیلی زود رفتی زود بود و شیون میکرد.
یهو چشم خورد اونطرف...
داییم داشت میخندید
(شونه هاش میلرزید و میدونستن داره میخنده)
منم خندم گرفت پوره شدم🦥💔
مراسم ختم کاکام که همه ی جونم بود با اون شدت تعصبی که ما لرا روی متوفی داریم اما خاک بر سرم از سر تشییع جنازه و خاکسپاری که اومدیم مزار بغلی یکی رو خاک کرده بودن همسرش افتاده بود تو قبر بد تر زار میزد منم در بیارید نمی‌خوام بمیرم تازه از دستش راحت شدم من و پسر عمو هام اون جا پوکیدیم خجالت می‌کشیدم تا یک هفته به چشمای بابام نگاه بکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
