2777
2789
عنوان

دلم برا خودم تنگ شده

144 بازدید | 11 پست

دلم برا خودم تنگ شده . چطوری آدم میتونه این اندازه عوض بشه من یه دختر پر انرژی بودم ولی الان میبینم بی حوصله ام دپرسم از رفتو آمد گریزانم به یه نفر شرایط زندگیمو گفتم گفت تو از بی دردی اینجوری شدی نمیگم مشکل حادی تو زندگیم داشتم ولی یه بابای گیر داشتم که وقتی بازنشسته شد همش به همه چیم گیر میداد بعد هم که رفتم دانشگاه تجربه چند تا ارتباط بد داشتم ( یکی با خیانت / یکی با سو استفاده جنسی / یکی با اینکه بعد از سه سال قرار ازدواج ترکم کرد با دختر عمش ازدواج کرد ) آشنایی با شوهرمم با عشق شروع شد بعد یه مدت جدا شدیم بعد یه مدت به سختی بهم رسیدیم . نمیگم شوهر بدیه ولی سطح انرژی پایینی داره منی که سر اون شکستا انرژیم پایین اومده بود تو زندگی با شوهرم بدتر شدم 

ماها هیچ وقت نمیتونیم شبیه آدم قبلی که بودیم بشیم.

شرایط باعث میشه تغییر کنیم و احتمالا همین تغییرات برامون خوبه و من جدید رو می‌سازه.

و اینو بدون ذهن آدمو گول میزنه یجور که همیشه فکر میکنیم گذشته بهتر از حاله.

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ماها هیچ وقت نمیتونیم شبیه آدم قبلی که بودیم بشیم.شرایط باعث میشه تغییر کنیم و احتمالا همین تغییرات ...

ولی من تو گذشته وقتی میخندیدم از ته دل بود . وقتی میخواستم بخوابم دو ساعت فکرو خیال تو سرم نبود. قبلا دائم حسرت جوونی از دست رفته و راه های نرفته رو نداشتم . ترس از شروع کار جدیدو آدمای جدیدو نداشتم . حوصله کار خونه حوصله بیرون رفتن داشتم به خودم میرسیدم هر شب مسواک میزدم برام مهم بود بیرون میرم به خودم برسم عطر بزنم آهنگای جدیدو شنیده بودم فیلمای جدیدو دیده بودم . من الان همش کسله به هیچکس اعتماد نداره ذات خراب خیلیارو خوب شناخته بی حوصلست به خودش نمیرسه 😭

ولی من تو گذشته وقتی میخندیدم از ته دل بود . وقتی میخواستم بخوابم دو ساعت فکرو خیال تو سرم نبود. قبل ...

دآری به بلوغ میرسی دیگه

متوجه خیلی چیزا تو این زندگی میشی و مطمئنا غم رو هم باید تجربه کنی و بدون اگر از این گذر کنی خیلی چیزها قراره یادبگیری که بعدا کمکت میکنه واون موقع اس که دیگه نمیخوای برگردی عقب!

عجیبه ولی بهش میرسی کم کم

صبر داشته باش

دآری به بلوغ میرسی دیگهمتوجه خیلی چیزا تو این زندگی میشی و مطمئنا غم رو هم باید تجربه کنی و بدون اگر ...

ولی من دوست دارم برگردم به اون روزای بی غم . و اون روزایی که فرصت داشتم کارای جدید یاد بگیرم باورت میشه من تو بیست سالگی تو زمان دانشگاه سه جا کار میکردم؟ دوست داشتم همه چی یاد بگیرم اما الان تو سیو خرده ای سالگی اسم همکارام یادم میره اسم کوچمون یادم میره یه وقتایی پلاک خونم یادم میره تو خونه دایم دپرسم رفیقای قدیممو سالهاست ندیدم حوصله کار خونه ندارم حوصله اینکه به تیپم برسم افسردگی دارم یه مدت دارو خورذم هیچ فرقی نکردم 

ولی من دوست دارم برگردم به اون روزای بی غم . و اون روزایی که فرصت داشتم کارای جدید یاد بگیرم باورت م ...

منم تو ۲۰ سالگی هزارتا کارو باهم انجام می‌دادم

چندتا کلاس میرفتم دانشگاه میرفتم

همش با دوستام بیرون و خوش گذرونی میکردم سفر میرفتم

خلاصه اوج خوشی زندگیم بود.

ولی الان تجربیاتی دارم که واقعا سخت اذیت کننده و همراه خودشناسیه، به خودم میگم اگر این اتفاقات نمی‌افتاد من هنوز داشتم تو رویا سپری میکردم زندگیمو و نمیتونستم من واقعیمو پیدا کنم؟!

چقدر بد چقدر زندگی بیهوده میشد.

و حالا با وجود درد ها و زخم ها و غم هایی که تجربه کردم

خودم رو تو این موقعیت دوست دارم و سعیم اینه که بازهم یادبگیرم از خودم

منم تو ۲۰ سالگی هزارتا کارو باهم انجام می‌دادمچندتا کلاس میرفتم دانشگاه میرفتمهمش با دوستام بیرون و ...

خیلی خوبه که تو درداتم دوست داری ولی من از این کسالتو از این یک نواختی از این زندگی روتین تکراری هر روز سر کار با جو سمی سنگین هر روز خونه با رسیدگی تکراری به بچه نه تفریحی نه زمانی برای خودم نه عشقی نه یه چیز نو نه ایده ای هیچی 

خیلی خوبه که تو درداتم دوست داری ولی من از این کسالتو از این یک نواختی از این زندگی روتین تکراری هر ...

میفهممت

خیلی سخت میگذره انگار

تو اون هیاهوی ذهنت سعی کن چشماتو ببندی و یکم سکوت کنی

یکم به خودت فکر کن

کارای مورد علاقتو کم کم شروع کن.

البته میدونم که دیگه چیزی مثل قبل نمیشه، حتی اگر تو همون موقعیت و با همون آدما قرار بگیری.

ولی اینو خودت باید متوجه بشی

کسی نمیتونه بغیر خودت به خودت کمک کنه.

میفهممتخیلی سخت میگذره انگارتو اون هیاهوی ذهنت سعی کن چشماتو ببندی و یکم سکوت کنییکم به خودت فکر کنک ...

تمام کارایی که قبلا باهاشون بهم خوش میگذشت دیگه دلم نمیخوادشون حسو حال هیچی ندارم متاسفانه

تمام کارایی که قبلا باهاشون بهم خوش میگذشت دیگه دلم نمیخوادشون حسو حال هیچی ندارم متاسفانه

آره دیگه نمیشه

آدم وقتی با حقایق زندگی آشنا میشه به همین حسی که داری میرسه.امیدوارم بعد از این حس افسردگی

به مراحل بهتری برسی تو زندگیت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز