مامانم رفته کربلا برادرم هم رفته مسافرت کاری خواهرم خونه تنها بود اومدم پیشش . پسر و شوهرم هم رفتن شهرستان کار داشت شوهرم . از وقتی اومدم اینجا خواهرم همش داره با گوشیش با دوس پسرش حرف میزنه .... خسته شدم حوصلم پوکید ... اه من به خاطر این اومدم شب تنها نباشه بعد این اصلا تو باغ نیست بعد هی میگن آزادی و کوفت و زهرمار