بعد نشستم تو ماشین شوهر هر هر میخنده میگه ههه یارو ایستگاه کرده و فلان. و هر هر میخندید
منم واقعا عصبی بودم گفتم تو خیلی بی غیرتی به فرضم که یارو منو ایستگاه کرده تو نباید بخندی که باید بری برین ی رو یارو
اونم میگفت عصبانیتتو سر من خالی نکن میخندید
منم واقعا نگاش میکردم فقط خلاصه دعوا کردیم
اونم گفت مگه نگفتم پیاده نشو چرا پیاده شدی
بعد دیگه قاطی کردم گفتم نمیام دیگه دنبال خونه به من چه
اونم تازه به جا عذر خواهی گفت نیا و قهر کرده