ناراحت نیستم چون برا من و داداشام پدری نکرده. اما نمیدونم چرا یه حس غم عجیبی دارم.
پدر بدی بود. از همون بچگی من و برادرهامو مامانمو اذیت می کرد. انگار یه روانی بود. بعداز طلاق مامان و بابام دیگه ندیدمش. اونم نخواست منو ببینه.در حقم بدی کرده. از ته دلم نمیتونم ببخشمش
امشب زنگ زدن گفتن بابات مرده. اولش گریه کردم اما بعدش آروم شدم و و ناراحتم نیستم اصلا.
فقط سؤالای زیادی به ذهنم میاد که چرا هیچ وقت نخواست ببینه ما رو؟ چرا نخواست پدری کنه؟؟
مجبوری میرم تشیع جنازه اش. بخاطر حرف مردم میرم