2777
2789
عنوان

زندگی باخاتواده شوهر

291 بازدید | 12 پست

سلام.من شش ساله ک ازدواج کردم وباخانواده شوهرم تو یه خونه زندگی میکنم.ازاولشم خودم برام مهم نبود.تواین سالا خوبی وبدی زیادبود.خواهرشوهری ک توخونه داشتم تواین مدت ازدواج کرد ورف سرخونه زندگیس برادرشوهرم ک ازشوهرم کوچیکتره پنج ماه بعدازدواجم ازدواج کرد وخیلی زود طعم تازه عروسی رو ازمن گرف اونم ی سال باخانواده اس زندگی کرد وبعدبادعوا مرافه هایی ک راه انداخت مستقل شدن موندیم منوشوهرم باپدرومادرشوهرم وعمه شوهرم ک ازدواج نکرده زندگی کنیم.منم خیلی برام اهمیتی نداش وسعی میکردم فی سبیل الله همیشه درخدمتشون باشم.اوتاهم ادمای بدی نبودن ولی زندگی بااونا حوری بود ک هرگززز نمیتونستی احساس استقلال کنی وهمیشه دخالت میکردن بخصوص پدرشوهرم.که ازشانس من تاعقد کردم بازنشیت شد وحتی اگه شوهرم خونه نباشه ی مرددیگه ای هس ک بیس چارساعته من وکارام زیرذره بینشه.ازوقتی ک دوتاپسرام رو ب دنیااوردم واقعا حس کردم ب استقلال نیازدارم منوشوهرم مدام دعوا داریم ازابن لحاظ ک اون فکر میکنه من توخونه هیچ کارم وهمه کارارومادروعمش انجام میدن وتاکوچکترین بحثی بین منوشوهرم پیش بیاد پدرشوهرم دخالت میکنه مثل الان ک منوشوهرم تازه استارت دعوا وبحثمون خرد ک پدرشوهرم باکلی توهین و اینکه تو واسه ما چ کارکردی اوند سمتم ومن رومواخذه میکرد انگار ک منتظر فرثت بود ومنم دووم نیاوردم واومدم خونه اقام والان پنج روزه ک قهرم این چن باره ک ب خاطر دخالتای پدرشوهرم میام قهر ازطرفی خودمم از استقلال میترسم بادوتابچه یکی دوسال ویکی س سال.موندم نمیدونم چ کنم لطفا نظر بدید بنظرتون استقلال ترس داره؟واینکه چطوربااین اوضاع شوهرم روقانع ب جدایی کنم.اون فقط قانع شد ک کنارخانوادش خونه بگیریم ولی اونجا گرونه ومانمیتونبم باید بریم منطقه پایین تر ولی شوهرم قبول نمبکنه منم قبول نمیکردم ولی الان دیگه اوضاع غیرقابل تحمل از طرفی هم سه تابرادرای شوهرم ک نستقل ان مداااام درطول روز مبان ومیرن ومن تمام روز حجابمودارم وهیچ راحتی ندارم..بگید چکارکنم باشوهرم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خیلی سخته به شوهرت بگو بره جای دیگه ای خونه بگیره زندگی یه نفره که نیست شوهرت همش بخواد حرف خودش باشه.

خواهر قشنگم پروینم کجایی مگه نگفتی تنهام نمیزاری پروانه سوخت بی پروینش بیا ناز خواهر بیا کاسه بشقاب آوردم خاله بازی کنیم بیا جر زنی نمیکنم بیا پروینم تمام کاسه ها بشقاب ها مال تو بیا با گچ لی لی کشیدم تو کوچه بیا لی لی بازی کنیم بیا موهات و ببافم آخ جان پروانه موهات ریخت جان پروانه خمیده شدی 😭😭عشقم قورمه سبزی پخته بودم برات بمیرم بمیرم بمیرم لبت بسته شد نتونستی سیر بری پیش خدا 😭خواهر عشق پروین کجایی 😭😭😭😭😭

واسه اینکه چن نفر تو جاهای متفاوت نظردادن من ک نمیتونم همرو بچرخم تا جواباروبخونم وواقعا خواستم راهنمایی بگیرم یکی ازدوستان گفت ک دوباره این تایپیک وبفرس تاهمه ی جا نظر بدن.منم گفتم تازه واردم وکمی بی اطلاع نسبت ب سایت

استقلال ترس دارهههه؟!!!!! چرا اینجوری فک میکنی وای برو برا خودت زندگی کن. درضمن بحث های مادی به گردن شوهرته شما چراباید نگران گرونی یا ارزونی خونه باشی

❤❤تیکر تولد دُتَرَمه❤❤

بین عزیزم ما طبقه بالا هستیم تو هر خونه ای هم بحث هست و خیلی سخته که کسی بیاد بد تورو ب شوهرت بگه کمک نمی‌کنی منم این مشکل بود مادر شوهرم گفت ی بار کمک نمی‌کنه منم با همسرم صحبت کردم باهم بریم بیاییم تا اگه کار نکردم یا کردم ببینه همسرت باید درک کنه الان من بخاطر پدر شوهرم و بدارشوهرم بالا تنهام کسی هم حرف می‌زنم میگم راحت نیستم. صبح تا شب نمی‌تونم با لباس بسته بشینیم اونجا توام حرف بزن  امیدوارم درکت کنه 

خدایا شکرت فقط نی سالم باشه دیگه هیچی نمی‌خوام ،۹فروردین میرم سونو. قلب دعا کنید
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز