امروز بهش گفتم منو ببر دریا گفت اخرین بار با پدر مادرت کی رفتی دریا گفتم یادم نیست گفت پس چرا از من توقع اینو داری ببرمت ؟
قبلا هم بهش گفتم بهم پول بیشتر بده گفت خونه پدرت میرفتی سرکار دو تومن حقوق میگرفتی الان دارم بهت سه تومن میدم (سه سال پیش میرفتم حقوق اونقدر بود(
خیلی از حرفش دلم شکست یک ساعته دارم گریه میکنم بخاطر این موجود دوپا
گریه نکن عزیزم اشتباه خودت بوده که کارت رو ول کردی
من بودم سرکار میرفتم هرچور ک شده حتی اگ شرایط طلاق نداشتم
زندگی کردن با این ادما رفتن عمر ادمه
بگو توهم خونه پدرت زن داشتی؟ نه پس خدافظ
چه رو اعصاب شدن این مردا اه
میگفتی خونه بابات برو غذا بخور پس منم نمیپزم
این چیه مردا یاد گرفتن خونه بابات😐
بگو اگه قرار نیست شرایطم با خونه بابام فرق کنه پس چرا ازدواج کردم؟
که بیامکلفتی یه نفر دیگه رو بکنم؟
بهش بگو بیا برو تو کوچه بابا
مردک بی عرضه
وقتی این چیزا رو میشنوم دلم میخواد مردارو اتیش بزنم
منت میزارن خبر مرگشون
برو کار‌کن دستت تو جیب خودت باشه منتشو نکش
واسه دریا رفتن منت میذاره خاک
این همه سرویس بده پخت پز شست و کوفت زهرمار اخرش سر دو لقمه منت میزارن
