پارسالم خاله ی من باشوهرش دعوامیکرده،بدجوووووور
من زنگیدم خونشون پسرش برداشت گف ک مامان بابام دارن باهم دعوامیکنن منم ب مامانم ایناگفتم.اونم گفته بودبفهمم کی دعوای ماروگفته دمارازروزگارش درمیارم....ولی هنوزنمیدونه کارمن بوده.منم انقدترسیدم ب شوهرم گفتم،اونم گف هیچ کاری نمیتونه بکنه خیالت راحت