2777
2789
عنوان

خاطرات خنده دار🤭

| مشاهده متن کامل بحث + 316 بازدید | 34 پست
بنده خدا🤣

ی بارم تو تخت بودیم شب بعدش بحثموون شد من بلند شدم برقو خاموش کردم اومدم بخوابم اونم کنارم نشسته بود تاریک تاریک یهو فندک روشن کرد نزدیک صورتم آورد 

منم ی جیغ بلند کشیدم فک کردم میخاد صورتمو بسوزونه 

بدبخت شاخ در آورد گف میخاستم صورتت رو ببینم اخه با فندک  

واقعا برا خودمم عجب بود چرا جیغ ‌کشیدم که انگار جن دیدی انقد ناراحت شد دلم براش سوخت

 میشه واسه حل شدن مشکلات خانوادگیم ی صلوات مهمونم کنی   متاهلم  

من یه مدتی تو کار مشاوره ی نهال ودرخکاری بودم تو یکی از نهالستان های مشهد بعد چند سال اینقدر کارخوب یاد گرفته بودم با اینکه تحصیلات در این زمینه نداشتم شدم مدیر فروش ومدیر داخلی  یه همکار داشتم به نام خانم دشتی یه بار داشت مشاوره داد منم داشتم فاکتور تنظیم میکردم برداشت به من گفت خانم مدیر ببخشید خزنده چیه منم گفتم مارمولک ومار اینارو میگن‌خزنده یهو دیدم محکم زد صورت خودش گفت خدا مرگوم بده آقا شما درخت مارمولک ومار میخاین ما نداریم  ببین مشتری 3بار زنگ زد از خندش نمیتونست حرف بزنه قطع میکرد آخرش فهمیدم بنده خدا اصفهانی بوده تو اصفهان به درخت رونده میگفتن خزنده

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من یه مدتی تو کار مشاوره ی نهال ودرخکاری بودم تو یکی از نهالستان های مشهد بعد چند سال اینقدر کارخوب ...


    

 میشه واسه حل شدن مشکلات خانوادگیم ی صلوات مهمونم کنی   متاهلم  

یکبار هم یه مشتری بهش گفته بود لوکیشن نهالستانو بفرستید دیدم به همکار آقا میگه حسین آقا ببخشید من نمیتونم لا...کوسی بفرستم بیایید به این‌مشتری لا کوسی بفرستید زبونش لوکیشن نگرفته بود  

ای خدااااا😂🤣دوست داشتی تعریف کن😃❤️

مهندس ما خیلی خسیس بود یه کت زرشکی داشت همه‌جا اونو میپوشید یروز یکی از همکارم یهو‌گفت آقا آلبالو روووووو گفتم وسط زمستان آلبالو کجا بود گفت اونا وسط خیابون  آنروز تشییع جنازه یه بنده خدایی بود که قبلاً ارگ زن‌وخواننده بود همه شرکت کرده بودن خیلی شلوغ بود ما هم از پشت شیشه مغازه نگاه میکردیم‌دیدم‌آره خاک به سرم همه سیاه پوش همه لباس تیره‌مهندس ما باکت زرشکی وسط اون همه آدم عین بگو‌همکار آلبالو برگشتم گفتم چیه عین حال قرمز روی پیشونی زن سیاه پوست هندی میمونه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز