مادرشوهرم اصلا ما عروس هارو دوس نداره همش کارش زخم زبون و نیش و کنایه هس
اینو پسرا و دختراش هم میدونن و کاملا حقو میدن به ما
جاریم با مادرشوهر قطع رابطه کرده ولی من بخاطر شوهرم میرم خونشون
ما و جاری هرکدوم توی یه شهر جدا جدا هستیم و البته دور از شهری که مادرشوهر زندگی میکنه
حالا مادرشوهر زانوش درد میکنه و تو شهر جاریم اینا ،برادرشوهرم براش وقت دکتر گرفته که یکشنبه ی هفته دیگس و قراره برادرشوهرم که پنجشنبه تایم ازاد داره بره مادرشوهر رو ببره شهر خودشون
حالا شوهر من میگه به داداش میگم بیاره اینجا شهرما دو روز بمونه بعد خودم میبرمش اونجا دکتر(میگه چون جاریم قطع رابطه کرده نمیخام مامانم جایی که راحت نیس بره و حرف و حدیثی پیش بیاد ...درحالی که برادرشوهرم خودش مشکلی نداره بااین موضوع ماشدیم دهقان فداکار)
نمیدونم مت چرا باید جور دیگرانو بکشیم،بخدا اگه مادرشوهرم ادم خوبی بود و قدردان بود مشکلی نداشتم ولی میدونم که کلی میاد اینجا ناراحتم میکنه ،شوهرمم این موضوعو میدونه ولی ...
اگه این اقا چیزی نگه بی سروصدا برادرشوهرم پنجشنبه میره مادرشو میبره شهرخودشون اما..
شما جای من بودید چه میکردید