2777
2789

قرار بود دوم ابان به دنیا بیاد دخترم 

میشد ۳۸هفته و ۳ روزم 

یکم ابان رفتم کارای بیمارستان انجام دادم گفتن شب ساعت۹ بیا بستریت کنیم.

اومدم خونه کارام کردم حمام رفتم با کلی استرس و ی حسی مثل ترس رفتیم ب سمت بیمارستان 

بارونم میومد 

شوهرم کباب گرفت خوردم. بعدم رفتم تو بیمارستان تو یه اتاقی بنام بستری موقت 

حدودا ۸نفر بودیم تو اون اتاق بزرگ

۴تامون باردار بودیم قرار بود فرداش سزارین بشیم

بقیه هم عمل کورتاژ و پلیپ و این چیزا داشتن


با خانما صحبت میکردیم و رو تختامون بودیم.

پرستار اومد سروم وصل کرد برای همه.

خلاصه ساعتای یک و دو شب بود 

یه خانمی اوردن تو اتاق ما که تازه سزارین شده بود

اینقدر این خانم داد میزد و ناله میکرد و حرف میزد که کلافه شده بودیم

نمیذاشت بخوابیم. گفتم چخبره اینقدر حرف نزن استرس میدی بهمون اتاق کناری هم پر از سزارینی هس ولی صدای کسی نمیاد. خلاصه دهن مارو سرویس کرد این از شب اول که درست نخوابیدم.

از ساعت ۱۲شبم حق نداشتیم چیزی بخوریم حتی اب.فقط سروم وصل بود بهم.

گشنم شده بود

قرار بود ساعت ۱۱ظهر برم اتاق عمل.

خیلی دور میگذشت 

مامانمم و شوهرم و خالمم دم در منتظر بودن.

ساعتای ۱۲ ظهر بود که صدام زدن با ویلچر منو بردن رفتیم برای اتاق عمل 

بیاید بقیشم الان میگم. دارم تند تند مینویسم

با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺  خداروشکر دخترم صحیح‌و‌سالم به‌دنیا اومد.واقعا درسته که خدا شیشه رو کنار سنگ نگه میداره

خب

بالأخره خوب می‌شه، قشنگ می‌شه، می‌رسیم، می‌بینیم، می‌خندیم چون سپردیم به خدا...و همین که بهش سپردیمیعنی باور داریم که ته این مسیر روشنیه. زندگی گاهی صبوری می‌خواد!همین که هنوز ادامه می‌دیم یعنی امیدمون زنده‌ست.و همین کافیه برای اینکه بدونیم معجزه‌ها همیشه یه قدم جلوتر از ما هستن!✨🍀🤍

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

اسی گفتی ،بعدش منو ریپلی کن. سپاس.

قدم نو رسیده هم مبارکه

"نذار يه غم، هزار تا نعمت رو از يادت ببره !"🌱📿.                 نه ازدواج کردن اونقدر خاصهو نه جدا شدن اونقدر فاجعه و بحرانما عادت كرديم با خاص كردن رويدادهاعدم وجود و نبودشون را تبديل به فاجعه كنيم.واسه همينه كه در بعضی از جوامع٣٠ سالگى سن خاصيه چون فكر ميكنن بعدش قراره چى بشه!حالا قبلش چى بوده كه بعدش چى باشه!٢٩ سالگيمون خيلى خاص بود حالاكه ٣١ سالگيمون بخواد فاجعه باشه؟!اصلا فراتر از اون از صفر تا ٣٠ سالگيمون چه گلى به سرمون زديم كه حالا از ٣٠ تا ۶۰ نمی‌تونیم بزنيم؟اما ما هنر و تخصص اصليمون خود زنيهيعنى عاشق اين هستیم كه شرايط عادى رو بحرانى كنيمو بعدش براش دنبال راه حل بگرديم.الآن كسانى كه طلاق گرفتن مردن؟يا كسانى كه ازدواج نكردن خيلى درمانده هستن؟يا كسانى كه بچه دار نشدن خيلى بدبخت هستن؟!چى تو سر ماست انصافاً؟!لطفاًياد بگيريم كه ازدواج و مدرک تحصيلى و بچه و...معيار ارزش گذارى ما نيستو اين‌ها فقط انتخاب‌ها و تصميماتیه كه ما در طول زندگى ممكنه بگيريم يا نگيريم.پس هر موضوعى رو اونقدر خاص نكنيمكه جهت مقابلش تبديل به فاجعه بشه.‌

من ۱۲ ظهر بستری شدم البته ناشتا،۴ عصر سزارین شدم چه خبره از شب قبل؟؟

راستی قدمش مبارک گوگولی🥰🥰🥰

چه استراحت خوبیست در جوار خودم😊خودم،برای خودم،با خودم،کنار خودم🙃گفت ای موسی ز من می‌جو پناه/با دهانی که نکردی تو گناه/گفت موسی من ندارم آن دهان/گفت ما را از دهان غیر خوان. ماشاءالله لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. ممنونم که این ذکرو برای حاجت روا شدنم خوندی🙏💚

خودت سز انتخاب کردی؟

پدر بلندترین شعر عاشقانه برای یک دختر است💔🖤🥀الهی هیچ خونه ای بی پدر نباشه🖤چقدر دردناک است هنوز هم باور نمیکنم پدر مهربونم که رفتی💔وقتی یاد قربون صدقه هات میوفتم دلم آتیش میگیره 💔وقتی اولین و آخرین تماس تلفنی که داشتیم یادم میوفته چشام پر اشک میشه🖤آرزوت این بود که من خوشبخت شم،فدای دل مهربونت شم بابای فرشتمم😭پدر  پدر پدر.......😭😭😔برای شادی روح بابام صلوات،الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بعدش رفتم تو اتاق عمل یه تخت تقریبا باریک بود خوابیدم روش

لوله ادرار وصل کردن برام 

دردش زیاد نبود یکم ترس داشت فقط

بعدش دکتر بی حسی اومد گفتم بلند شو بشین بیا عقب 

عضلات شکمم  و کمرم گرفته بود نمیتونسم بلند شم.

به سختی بلند شدم خودم کشیدم عقب یه سوزن زد تو‌کمرم

یه سوزن دیگه هم زد کنارش

حس کردم دارو بیحسی یهو وارد بدنم شد و رسید ب پاهام . چ

پاهام مور مور شد و سریع گفتن دراز بکش

با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺  خداروشکر دخترم صحیح‌و‌سالم به‌دنیا اومد.واقعا درسته که خدا شیشه رو کنار سنگ نگه میداره

قدم نو رسیده مبارک عزیزم انشاالله زندگی سالم و پر خیری داشته باشید کنار هم

غصه نخور میگذره، دفعه قبلی هم گذشت💔🙂.                    وفاداری لطف نیست، بخشی از اصالته.                                 حوصله توضیح و فهموندن حرف هام بهتون رو ندارم اگه با من هم عقیده نیستی لطفا رو‌پیامم ریپلی نزن👍

عزیزم مبارک باشه قدم نو رسیده مبارک 

اجی دعا من منم نی نی مو سالم بغلش بگیرم 🥺 🙏🏻 

بلایککککککم بیام بخونم

شمارو به امام حسین قسمتون میدم رد نشین توروخدا یه صلوات بفرستین برا حاجتم(اللهم صلی علی محمد و آل محمد)هرکس دعا کرد بگه براش صلوات بفرستم.

چ خبره از شب قبل بستریتون کردن من ۸ صبح زایمان داشتم شب قبل بستری نشدم

به نطرم بدتر استرس بیشتر میکنن

قدم نورسیده هم مبارک

هر چه دلم خواست همان میشودچون از خدای مهربونم میخوام.خدایی ک از رگ گردن نزدیکتره.خدایی ک از پدر و مادر مهربونتره.خدایی ک از همه کس و همه چیز قدرتمندتره
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792